مریم قدیس:
پسران عزیز قلب بیعیب من، برکت شما را میدهم.
شما گنج بزرگ من هستید. انسان وارد یادآوری قربانی پسرم برای تمام بشریت میشود و دل مادرانه من نمی�یست که جوهر نامحدود این ادغام پسرم با نسل کنونی را از شما پنهان بماند.
بدون توجه به وضعیت روحها، پسری در عشق بیحد خود برای بشریت، همه کار و عمل انسانی مخالف اراده الهی بر عهده گرفت و با خون بیگناهش نجات ابدی را برای انسان کسب کرد؛ شرط آنکه انسان تصویر اعمال و اقدامات الهی باشد.
عزیزانم، عشق پسرم از ذهن بشر فراتر میرود…
دخترم، آیا صلیب را دوست داری؟
لوز د ماریا:
بله مادر، من بیحق به آن باقی ماندم.
مریم قدیس:
دخترم درد میکنم زیرا صلیب تنها یک علامت نیست، چنانکه بشریت آن را دیده است؛ بلکه راز بزرگ پدر و عشق او برای انسانها است.
صلیب شکوه و عظمتیست که بشر هرگز نمی�یزد از آن فراتر رود. در هر تکه کوچک چوب مقدس، تکمیل قدرت الهی میلرزید که برای همیشه ثابت خواهد ماند.
صلیب سبلیماسیون، شکوه، عظمت، پیروزی و ابدیت است… برای آنها که در آن جوهر نجات، بخشش و عشق را مییابند.
انسان به راز صلیب نمی�یزد، که نور خواهد شد وقتی انسان وارد عشق نامحدود کسی شود که تا حداکثر عاشق است تا پیش پدر برای توجیه آنها که جز با قربانی بره الهی، خدا-انسانی بیعیبی هیچگاه خود را توجیح نکردند.
راز تنها و فقط وقتی توسط بشر آشکار میشود که انسان متواضع شود تا از خویشتنگرایی، ارادهاش، عظمتش، غرورش و منافع خودش بیبرد.
دخترم، آیا میدانید چقدر پسرم در غم است وقتی فرزندانش را با توهین و ناآگاهی که خود بشر ایجاد کردهاست صلیب او به عنوان یک لوازم دیگر بر عهده دارد؟
برخی از آنها صلیبی روی سینه خود قرار دادهاند، در حالیکه شیطان را با آهنگها پرستش میکنند؛ آن را هنگامی که برادران و خواهرانشان را کشتند پوشیدهاند؛ آن را هنگام حمله به همسایه یا وقتی برای راحتی و احترام انسانی کلمه حقیقی را منتقل نمی�ی ندارند.
دخترم محبوب، زمانیکه مردان صلیب را میبینند، یک تصویر دیده شدهاند و بر آن متمرکز هستند، بدون ورود به دردی و رنج، بدون دیدن قربانی، بدون دیدن نجات نفس خودشان.
در همان صلیبی از عشق نیز روحهایی باقی ماندهاست که سردند، که از ترس انتقادات، تعقیبها یا مسخره شدن، راه فرزندم را ترک میکنند و مانند جمعیتهای جمعه مقدس به شورش آنهایی که بدون وجدان توسط قدرت شر مانیپول شدهاند و وفاداری خودشان را به شیطان، پول، عیوب، دروغها و هلاکت سوگند یاد میدهند.
دخترم، میدانید منبع بیخوابی من چیست؟
لوز د ماریا:
چه است مادر؟ به من بگو.
مریم مقدسترین:
آدمی کاملاً از آنچه دارد برای بالا رفتن خود بالاتر از هوش فانیاش آگاه نشدهاست. اگرچه آدم میداند که تصویر و شبیه به خدا است، و این قدرت او را میدهد تا درگذرهٔ عشق الهی را بیابد و بدین ترتیب آزاد شود از اسارت چیزی جهانگردانه و محدود.
فرزندانم رفتارشان را اصلاح نمی�ی ندارند؛ با عدم رنج بردن، انجام شدن فراخوانهای ما را انکار میکنند. این فرزندانی من خواهند گریست که انتظارشون نکردهاند با صبر مقدس و عوضاً رشد و عمق دادن به هوشیاری روحانیشان، تا در نور روح القدس پذیرفته شوند که انسانهایی هستند برگزیده برای نگهداشتن یک رابطه الهی مقرر شده، با سهگانه مقدس. وقتی پاکسازی بر روی درشان میکوبد، خواهند فریاد زد که دور شود… آماده نبودند.
آنکه عمداً کلمات آسمان را نادیده بگیرد، آنکه اصرار دارد به خشمگین و غرورمند بودن، اجازه نمی�ی دهد آتش عشق برای نرم کردن خودخواهی درونش سوخته شود.
دخترم، دل من از عشق سوزانده شدهاست تا پردهای را که مانع میشود آدمیان با فرزندم یکی شوند تار و مار کند. کمبود عشق و شکرگزاری در قلب انسان باعث افتادن او به گناههای سختترین و دردناکترین برای دل پسرم و من شدهاست.
دختر:
به برادران و خواهران خود بگوید که در این هفته مقدس، مادرشان از آنها میخواهد تا به عمق وجدانشان نگاه کنند و آنجا پسرم را دیدند که غمیده و رنجیده است و منتظر آنهاست که برای او درب باز شود.
به آنان بگوید من از آنها درخواست دارم تا اجازه دهند پسرم الهی به اتاق داخلی هر یک از ایشان وارد شود، و بدین ترتیب خود را آمادهٔ رویدادهای آتی کنند.
به فرزندانم بگوید که پادشاهی خدا در درون هر کدام از آنان باقی میماند، آن نور بیپایان است که تمام تاریکیها را نابود میکند.
به ایشان بگوید پسرم با عشق ابدی آنها را دوست دارد، فراتر از این زمین که رویش زندگی میکنند.
به برادران و خواهران خود بگوید که آنها نه به اکسیژنی که تنفس میکنند یا غذاهایی که مصرف میکنند زنده هستند بلکه با ارادهٔ الهی.
به ایشان یادآوری کنید که اگر درخواست کنند، دریافت میکنند اما قبل از درخواست باید خود را عمیقاً بررسی نمایند…
به ایشان یادآوری کنید تا پسرم را با ارزشی پذیرا باشند؛ او در مقدسترین قربانی حاضر است، در بدنش، روح و الهیش.
دخترم میدانی که من یک مادر بدون فرزند هستم، و آنها که خودشان را به من سپردهاند ناپسند هستند؟
لوز د ماریا:
بله، مادری. و ما که شما را دوست داریم، دردتان را احساس میکنیم.
مری مقدسترین:
دخترم، در این دردی که قلب من آنرا محکم نگه دارد، همهای که بهدلیل رویدادهای طبیعی از دست میروند و بیشتر آنان را که توسط دست انسان تحت سلطهٔ تشنگی برای قدرت دور، بسیار دور از ارادهٔ الهی از دست میروند.
چقدر اغلب شر بر فراز انسانیت غلبه میکند! و چقدر اغلب یک مرد خوشحال خود را به شر سپردهاست بدون هیچ اعتراضی!
من شما را دعوت میکنم برای برزیل دعا کنید، آن خواهد شد شکار خودش، و با رفتار بدش دردهایی روی زمیناش وارد خواهد کرد.
دعا کنید، فرزندان عزیزم، برای ژاپن دعای کنید,
آزار آلودگی ادامهی یافتنش را میکند.
دعا کنید، عشقمند من، برای اکوادور دعا کنید، آن از طریق آتشفشانهای خود رنج خواهد برد.
آنها در سراسر زمین بیدار شدهاند.
دعا کنید، هوشیاری انسانیت پیش از رویدادی یلوستون شگفتزده خواهد شد.
بچههایم، هیچکس توسط دست پسرم رها نشدهاست، کسی از بخشش محروم نیست. اما آدمی فراموش کرده است که برای بخشش درخواست کند…
دختر:
به آنها بگوید من میخواهم هر یکشان چراغ روشن باشند برای برادران و خواهران خود، لازم است که ترس نکنند بلکه اعتماد کنند؛ همه چیز به خیر روحشان خواهد بود.
برکت شما را میدهم.
مریم مادر.
سلام مریم پاک، بدون گناه زاده شده.
سلام مریم پاک، بدون گناه زاده شده. سلام مریم پاک، بدون گناه زاده شده.