مردمی که دوست دارم:
این نور اراده من در آمدن دوم من است.
چون چوپانها، روحهای نیکوخواه، با عشق من پر شدند… و آنها که مستعد بودند به این صدا گوش دادند، شما نیز فرزندانیم، گوش دهید، دنبال ستارهٔ اراده من بروید تا از هرودهای حال حاضر که مردم من را با نیتهایی برای انداختنشان در چاله ابدی بدون بازگشت میبینند، گمراه نشوید.
سادگان دل من را پرستش کردند؛ آنهایی که بدون دانش بیشتر از اینکه انسان خدا هستم، مرا دوست داشتند؛ آنها در دل خود مرا دوست داشتند و مستعد ماندن به ایمان آنچه به آنان سپرده شده بود. متفکران عقلانیت کردند و چون متواضع بودم، پادشاهی من را باور نکردند و از من دور شدند. بعضی از آنها سالهای بعد پس از دیدن معجزات پیش رویشان که نمی�اجان میتوانستند توضیح دهند و حکمتهایی که نداشتند، بازگشتند.
باد خود تولد مرا اعلام کرد؛ ماه بیشتر تابید، ستارگان به تعداد زیادی بیرون آمدند. کل زمین روشن شد، آوازهای سماوی از بالا انتظار نکردند، و برکاتها که به واقعیت عالی تبدیل شدند، روی همه کسانی که آنجا بودند نزول کردند. همینطور در این لحظه برای آنهایی خواهد بود که مرا دوست دارند و فساد بشریت را میشناسند، مستعد هشدار دادن به برادران و خواهران خود شوند.
لطف آغازش از من است مانند منبعی بیانتها. چون پدر باید کسانی که منم هستند را هشدار دهم تا گمشده نشوند و صدای من را بشنوانند به عنوان صداهایی که در بیابان ذهنی انسان فریاد میکشد.
من برای تغییر فراخوانی میکنم، من برای یک راه جدیدی از وحدت با من فراخوانی میکنم,
چون زمان نیست و عدالت از دست پدرم نمی�اجان انتظار نکرد، دقیقاً به خاطر لطف برای روحها است.
من پیش پزشکان قانون سخن گفتم، و غرورشان باعث شد تا من را شناسایی کنند و از من خنده بگیرند.
من. پزشکان و غیر پزشکان فراخوانهایم را بررسی میکنند تا آنها را پایین آورند؛ من باور ندارند و نه مادرم نیز. همینطور در داخل تابه قلب انسان هستم: در بعضی، تبعید شده، در برخی دیگر فقط گاهی دیده میشود; کم هستند روحهایی که مرا واقعی نگه دارند و با درد من همدردی کنند.
پيامبرهایم هشدار را برای این بشریت اعلام میکنند…, و به همین دلیل مورد تمسخر قرار گرفتهاند و اعتبارشان زیر سؤال رفته است. بیگناه بودم، مانند اکثریت شهیدان… محکوم شدم.
در این لحظه هر انسان باید آماده باشد که برای علت من شهدا شود و صدای امیدی از آمدن دوم خود باشد.
آنهایی که مرا ستایش کردند، آنهایی بودند که خوبرفتار بودند؛ حتی اگر همه گناهکار بودند… و برخی بیشتر. آنها را بهخاطر خیرخواهیشان تغییر دادم، بعضیها از سلطنت من آگاه بودند، بعضی برای تازگی آمدند، اما پیش از دیوانی مرا گرفتار شدند. آنها دیگر از من جدا نشدند، بعضی در سفرشان به من پیوستند و آن روحهای ایمان بودند که دوباره از من جدا نشدند. این روحها بسیار ضروری هستند در راهرو کردنم و پيامبرانم؛ آنها کسانیاند که در طوفانها کشتی را ترک نمی�دهن و پشتیبان و پارو کشتی برای کاهش فشار طوفانیان اند.
این لحظه نیست برای دلهای سرد، نه هم برای آنهایی که سردند
در تصمیماتشان، نه هم در تبلیغ حقیقت سردند، نه هم کسانی هستند که
سردند در کمک به پيامبرم. همانگونه که در یک مانه زاده شدم، خود را بر تخت بلندترین تقدیم کردم: صلیب…
و همه این برای عشق.
رنج انتخابشدههای من بیفایده نیست، و نه به تصادف آنها هستند که همراهشان اند؛ سنگهایی در راه بسیارند و باید پیش از قدم گذاشتن آنان برداشته شوند، نه رها شده تا شما را زخمی کنند.
از گهوارهام همه چیز دیدم و برکت دادم به آنها که «منفی» خودشان را برای خدمت خانهم توهین میکنند.
نمیخواهم شما مرا برای ظاهر ستایش کنید، بلکه در روح و حقیقت، قوی، محکم و تصمیمدار…
کلمات خالی و دل دروغگو نمی�دهم…
نمیخواهم ذهنان بیدانش از بینهایت عشقم و عظمت عدالتم باشند…
کسیکه خود را در امورم ضروری میداند، دلم را پر از جانها خواهد دید که فریاد زده و خواستار آمدن به خدمتم هستند. بنابراین بعضیها گهواره خواهند بود، برخی دیگر کاهی که من رو پوشانده است، برخی دیواری ستبل، برخی سقف، برخی… این چنین است: در مأموریتم همه ضروری اما غیرضروریاند.
من مردان نیکخواه را میپذیرم. آنها کسانی هستند که خودشان را منسوخ کرده و برای کوبیدن درب به خدمتم آمدهاند
خودشان را پایین آورده، با من ادغام شده تا از من زندگی کنند، از من تنفس کنند، درمن حرکت کنند، بامن سخن گویند، بامن احساس کنند و کاملاً درم وجود یابند.
سستگی انسان میلش است. مانند یک امپراتوری که بر روی میلم پدید آمده است، و این بزرگترین مانع برای رسیدن به فواید خانهام از سوی آدمی است. آدمی زمانی رشد میکند که میلاش کم شود. این چنین است: آدمی وقتی رشد میکند که من را دوست دارد، اما هنگامیکه حقیقتاً من را دوست دارد.
برکتم از آسمان برای خیر همه انسانها فرود خواهد آمد؛ بعضی آنرا دریافت خواهند کرد، برخی از آن دوری میجویند، بعضی قبول نمی喜شاند و دیگرانی بیپایان آن را دوست دارند، اما بدون هیچگونه تمایز بر روی همه فرو خواهد ریخت.
من نیاز به جانهایی دارم که از میلم تشنگ هستند.
تو را دوست دارم. برکتام برای همه مردان و زنان باشد. آنرا گنجینه کنید.
یسوعت.
سلام مریم پاک، بدون گناه زاده شده.
سلام مریم پاک، بدون گناه زاده شده.
سلام مریم پاک، بدون گناه زاده شده.