بچههای عزیز:
عشق من در قلب انسان قرار دارد و منبع خیر است.
همه چیز برحسب ارادهی من برای خوشی بچههایم است. شما را با آسمان پر از همه اجسام سماوی دوست دارم، که آرایش رنگین خودشان را نشان میدهند و فقط از دیوانیام وجود دارند.
آدمی با حکمت و هوش میدان فهمیش رو پوشید و این خوب بود تا زمانی که دانش بیشتر از قوانین عشق من و بشریت شد، و آنچه خوب بود آدمی آن را به شر تبدیل کرد، تلاش میکرد بر بقیه بشر برتر باشد. شر دلها را زندانی کرده، ذهنهایشان را ابریده، اندیشهشان رو آشفتاده، و بشریت گمراه شده از من دور افتاد.
ارادهی من این است که همه آدمیان با ارادهی خود نجات یابند.
شما را فراخواندم، هشدار دادم، تشویق کردم… اما بخشی از ذهن انسان توسط شر غلبه میشود چون خودش اجازه میدهد و اندیشهها رو به سوی آنچه ارادهی من نیست خم میکند. بدین ترتیب راهی که به سمت من است سختتر و شیبدرشتتر شدهاست.
انسان در یک مبارزه با خودشان زندگی میکنند.
و این به خاطر آن است که نمی�برند از طریقی متفاوت از مجرد دنیوی زندگی کنند.
مردمی را دوست دارم، همه مخلوقات من رو دوست دارم. و در همین لحظه دلام برای چنین سختی آدمیان به یکدیگر دچار درد است، پیش روی مبارزهی قویان با بیدستوپایان، پیش روی جنگها بر سر اعتقادات مذهبی و برتر بودن ملل. دلام از این که حاکمان مردمشون رو شکنجه میدهند تا آشوب علیه دیگر ملتها ایجاد کنند، درد دارد. از این بچههایم باید آگاه باشند و نباید ادامه دهند به مبارزه با یکدیگر.
شما فراخواندهاید که در همین لحظه از فرزندان من باشید، و آنچه را دارید چون چنین هستید بپذیرید، و باید برگشتن نکنید مانند کسانی که بیخبرند.
حذر کنید تا به ناامیدیها افتاده نشوید، چون ترازو پیش هر یک از شما قرار دارد. کارهایتان و اعمالتان باید برای زندگی ابدی باشد، در روح و حقیقت.
زمان زمان نیست، گناههای انجام شده باعث برفبارشی شده که به آدمیان برگشتهاست، میان دیگر چیزها رویدادها و اقدامات مخالف با خود زندگی را باردار میکند.
به خاطر داشته باشید که تولد من همچنان برکت است و هر یک از شما را دعوت میکنم تا در هر لحظه مانی من باشید، تابوت من برای تغذیه دائمی شما.
قلب خودت رو نده.
ایمان زمانی رشد میکند که کودک در ارادهی من باقی بماند.
برکتم بر تو باشد.
عیسیت.
سلام مریم پاک، بدون گناه زاده شده.
سلام مریم پاک، بدون گناه زاده شده.
سلام مریم پاک، بدون گناه زاده شده.