۲۰۱۶ اوت ۱۴, یکشنبه
پیام خدا پدر

(خدا پدر): فرزندان عزیزم، من پدر شما هستم که از حضور در کنار شماست امروز روز جشن من خوشحال میشوم. من پدرتید، من آبای شما هستم، من پدر محبتآمیز و دلخوردهای هستم که به فرزندان خود فاقد هستند.
پدری است که برای فرزندانی گریه میکند که از او دور شدهاند، آنهایی که نعمتهایش را نمی�بند، آنهایی که دوست ندارند توسط پدر محبت یابند، آنها که میراثی را که پدر به هر یکشان آماده کردهاست نخواهند.
من پدر محبتآمیز و دلخوردهای هستم برای فرزندانی که من را ترک کردند، آنهایی که مانند لوسیفر از خانهٔ من بیرون رفتند، کسی که به عنوان یک فرزند من بزرگ کردم اما نمی�بست در خانهٔ من بماند و میخواهد از حضور من دور شود.
او محبتِ من را رد کردهاست، تمام زیباییها و نعمتهایی که قصد دادیده بود به او بدهد را رد کرد، علیه من شورید و خواستار نابودی من شد. همین است که از حضورم در آسمان بیرون انداختمش، از وجودم دور کردم و او را به عمق جهنم فرستادم تا برای شورشاش، ناکامیاش، عدم اطاعتِش، شرارتِش ابداً رنج بکشد.
من پدر محبتآمیز دلخوردهای هستم که فرزندان خود را میخواهم و همین است که امروز اینجا آمدهام، همین است که ۲۵ سال پیش مادر پسرِ من را فرستادم تا شما را به سوی من برگرداند، برای اینکه دوباره در آغوشهایم باشید. او با صدایش، با شیرینی پیامهایش تمام شیرینگی محبتِ من را نشان داد، چرا که پدری هستم پر از شیرینی و لطف نسبت به فرزندان خود. هیچ چیز سخت یا سختی نیست در من، هیچ چیزی تلخ نیست.
با تردید بسیار دستِ من شمشیر عدالت را بر سر گناهکاران نازل کرد تا آنان را مجازات کند و تنها وقتی از همه نعمتهایم و راههایی که برای برگرداندن گناهکاران به سوی خود استفاده میکنم، بهرهمند نمیتوانم.
من پدر محبتآمیز هستم که هرگز از بخشیدن خسته نمیشوم، هفتاد بار هفتا اگر لازم باشد در روز برای گناهکاری پشیمان بخشیدن میکنم. تنها به گناهکار سرسخت و ناخواستهای که نخواهم از شرارتِش و توهینهایش به من بازگشت کند، بخشیدن نمیتوانم.
چقدر شما را دوست دارم! اما بیشتر فرزندان من محبتی برای من نشان ندادهاند، شکرگزاری نکردند، اطاعت ننمودند، عشق و دلخوردهای که امیدوار بود از آنان دریافت کنم. همین است که قلبِ من، قلب پدر دلم با غمی پر شدهاست چون توسط همان فرزندانی که بزرگ کردم بیارزش شمرده میشوم و رد میشوند.
فرزندان عزیزم، دیگر رنجی به من ندهید، بیاید، در آغوشهایم باشید تا شما را محبت کنم، نجات دهیم، بخشاید و همه نعمتهایم را بدهیم و سرانجام برای میراثِ شماست آسمان.
بیایید بچههایم، بیایید چون من منتظر شما هستم، لبهایم از فراوان خواندن نام شما خشک شدهاست به وسیله مادر پسرم مریم پاکدام که در ظاهرشها میآمد. برای قرنها انسانیت را دوباره نزد خود فراخوانی کردهام اما شنیده نمیتوانستم و پاسخ ندادید. و همین است که دل من پر از غمیست، غرق در غم.
بیایید، بیایید بچههایم، به من که میخواهم شما را بخشش دهم، نجات دهیم و نعمتهایم عشق را برایتان بدهیم. بیایید تا بتوانم شما را نجات بدم، بیایید تا بتوانم برکت ببخشم، بیایید تا توانستم شاد باشید.
فقط از شما عشق میخواهم، عشق فرزندانهای که دختر محبوب من مریم و قدیسانم به شما آموختند اینجا. یک عشق پاک که من را برای خودت جستجو میکنه، من رو بخودش میخواد و جز عشق دادن به من هیچ چیز نمی�جید، عشق بدون حد و اندازه.
من از همه شما بچههایم این عشق میخواهم، این عشق را که اگر برای من بدهید وعده میدهم همهٔ عشقی که دارم بهتان خواهم داد و در زندگیاتان همان عجایب رو خواهد کرد که در زندگانی قدیسانم انجام داده بودم که بیشتر با همین عشق فرزندانه و بیپایان منو دوست داشتند. و از طریق شما بسیاری روحها را نزد خود میکشاند و نجات میدهیم، عجایبی انجام میدهم.
من پدرتون عاشقی هستم و همه چیز که بیشتر میخواهم عشقتان است. من 'بله' شما رو میخوام، به من 'بله' بدهید تا با نعمتهایم نزدیکتر از این باشم و در زندگیاتان عجایبی انجام بدم، در تو و از طریقتون، چنانکه بچههایم زندهتر مانند فرشتگان از انسانها خواهید بود.
من هر یک از شما رو میبینم، به دل هر کدام از شما نگاه میکنم، و عشق را در دل هرکسی جستجو میکنم. من عاشقی هستم، از شما خواستار عشقام، جویای عشقاتان هستم، و اگر عشقتان رو بدهید، عشقم را بهتون خواهم داد بچههایم.
و بعد همه چیز، هرچهای که از من میخواهید انجام خواهد شد، حتی سختیها یا غیرممکنترین کارها، چون عشقی و عشقتان باهم حقیقتم غیرممکنی خواهند کرد. و پس جهان تبدیل به باغ گل سرخ پرآشوب، روشن، خوشبو، شادمانه و خشنود میشود که شما برای همیشه در کنار من شادی خواهید داشت و دیگر هیچ دردی، غمی یا ترسی نخواهید داشت.
اینجا، در این ظاهرها عشقم را آشکار کردم مانند هرگز از زمانی که کلمه به گوشت تبدیل شد و چرا؟ چون شما رو بسیار دوست دارم، نسلتان رو بیشتر از بسیاری نسلهای گذشته دوست داشتم. نسلتان رو با یک عاشقی تقریباً دیوانهای دوست داشتم، پدری که دیگر نمی�جید چه باید بکنیم تا بچگانش را نجات دهیم.
ای فرزندان من! چقدر شما را دوست داشتهام! چقدر بر شماست لطف کردهام! چقدر شما را مبارک و بزرگ کردم، چقدر شما را بلندتر و برتر ساختم.
اینجا به همهی شما فضل خودم را بدون اندازه و محدودیت دادهام، اما دلیل بدبختی است که بسیاری از دلها فضل من را پذیرفته نیستند و بنابراین میوهای ندادهاند. ولی اگر فضل من را بپذیرید و با آن همکاری کنید، بسیار میوهی زندگی ابدی برای نجات شما خواهد داد.
پس قلب خودتان رو باز کنین، دلتان رو گسترش دهین تا آتش عشقم که آتش عشق مریم است را بپذیرید، تا این آتش شماست تبدیل و کاملاً باز کند. و به آن تصویر کامل و شبیه من تبدیل شوید که انسان داشت وقتی در آغاز خلق کردم او را.
"ای فرزندان من، شما توسط من دوست داشتید، حتی قبل از اینکه مرا بشناسید. ظاهرهای مادر پسرم عیسی مسیح مریم پاکیزه اینجا آماده کردهام تا شماست نجات دهیم، تا شماست در برابر دنیا تاریک که بسیاری ایمان و روح خودشان را گمشدهاند محافظت کنیم، برای حفاظت از جان شما، برای نگهداری امن جان شما. مانند پدری که فرزندانش رو میپنبهد، مثل پرندهای که جوجههایش رو زیر بال خودش پنهان میکند.
این است آنچه کردم و با شماست اینجا در ظاهرها انجام دادم. خوشبخت آن کسی که خود را توسط من دوست داشته باشد، خوشبخت آن کس که عشقم را بپذیرد و مرا سؤال نکند. خوشبخت آن کس که به مانند کودکی که پدرش رو باور دارد به من ایمان آورد چون اوست که اسرارم را آشکار میکنم.
آن کسی که با عشق فرزندانهای از من دوست داشته باشد، اسرارم را آشکار خواهد کرد. آنها که از ترس یا سودجویی دوست دارند، آنهایی که کلمهام رو شک کردهاند، آنهایی که دربارهٔ کلمهام دوگانه میگویند به آنان اسرار عشقی نمی�دی آشکار کنم، ولی آن کسانی که با عشق فرزندانهای مرا بدهن همهی چیزها را برای او آشکار خواهم کرد و ما در عشق یک خواهیم شد.
پس بعد از این میشویم و شادیمان کامل خواهد بود، ابدی خواهد بود. شمار خودتان رو بین این جانهای مبارک بگذارید فرزندان کوچک من و به من این عشق فرزندانهای که خواستارش هستم بدهین. پس در زندگی شما همهی عجایب را انجام خواهم داد که پسرم عیسی مسیح در کلمهاش وعده داده بود تا آنها که به ما ایمان دارند.
پس دنیا تغییر خواهد کرد، و سرانجام بر زمین مانند آسمان فرمانروایی خواهم کرد، و ارادهام روی زمین مثل آنچه کاملاً و کامل در آسمان انجام میشود باشد.
مارکوس، شعلهی بیپایان عشق من، بدون وقفه مادر پسرم را فراخواند، چون که تو را دوست دارم، فرزند کوچکام. تو یک روح پاکی هستی، هیچ شرارت و بدخواهی نمی�دی، در عشق هیچ محدودیت یا حساب ندارسی.
تو همیشه من را دوست داشتی، مادر پسرم را با تمام نیروهای عشقت به طور بیپایان دوست داشتی. این همان عشقات بود که من را از تخت عالی خود تا اینجا، به این مکان و نزد فرزندانم کشاند.
آری، مارکوس، عشقت من را جذب کرد، چشمهای بینهایت، قادر مطلق، همه چیز را به تو جلب کردی. باید خوشحال باشی چون عشقت مانند یک مغناطیس من را به خود کشاند و در این کار، بسیاری از نعمتهایم را بر فرزندانم ریختند.
من چنین کاری انجام دادم تا همه بدانند که وقتی روحی عاشق من است، بدون محدودیت، کنترل یا حساب عشقی دارد، بدون شک و تردید، بدون پیشفرضها، بدون مانع، تمام کارها را برایش میکنم و خواهم کرد.
برکت بر تو اگر مانند پسرم مارکوس باشی، شعلههای بیپایان عشق، در عشق مثل او آرزومند، بزرگدل، سخاوتمند، بدون محدودیت و حساب باشدید. چون که اگر چنین باشید، حقیقتاً همه ریزش نعمتهایم را بر شما میریزم همانگونه که در زندگی این پسرم محبوب انجام دادم که به من ایمان داشت. مثل یک کودک کوچک که به پدرش ایمان دارد، از او اعتماد کرده و خود را به او سپرده است و دوست دارد، بدون اینکه بگوید چقدر عاشق شده یا خودش را چه قدر به آن پدر دادهاست.
این همین دلیل بود که آیاتم را برایش آشکار کردم، چیزهای بزرگی که از حکیمان، فهمیدهها، غریبان و بزرگهای این دنیا پنهان کردهام. چون من نگاه نمیکنم به وضعیت، مالکیت، نام یا موقعیت اجتماعی کسی. تنها بر فضیلتها و عظمت عشق نگریستم.
و پسرم با عظمت عشقیاش مادر پسرم را اینجا کشاند، پسرم را کشاند، من را به خود کشاند، همه آسمان را به تو جلب کرد. همین دلیل است که از طریق او، که میان من و شما وساطتیست، بین مادر پسرم و شما، هر نعمت، برکت و خوبی بدون وقفه برایش داده میشود.
شعله عشق بیوقفهی من ادامه دارد. آن بهصورت بیوقفه و بدون محدودیت از محبت کردنم ادامه میدهد. هم چنین این پسرم بسیار دوستداشتنی کارلوس تادئو را که تو را برای او بهعنوان پدر روحانی دادهام، وقتی با تو حرف نمی�زندم، هنگامیکه در حضورت ظاهر نشدیم، عشق بکنید.
از طریقش من محبتم را بهدستآوردهای و نیز عطفم را بهدستآوردهای و همچنین بسیار بارها الهامها، مشاورهها، کلمات نجاتبخش را برای تو میدهم. آنها را پذیرفته باشید، از آنان اطاعت کنید، آنها را عشق بکنید تا شاد باشید.
این پسرم را بهصورت همانند آنچه که من را عاشقت کردیدی عشق بکنید و در این محبت که برای این پسرم دارید، تمام جهان را تعلیم میدهیم چه نوعی از حقیقی عشق فرزندانم باید نسبت به من داشته باشند: یک عشق پاک، بدون سودجویی، عمیق، شدید، بیحد و مرز، بدون اندازهگیری، بدون حساب. یک محبت که همه لذتش در محبت کردن، دادن خود را تا ابدیت مییابد تا دیدن عزیز شاد باشد.
این فرزندم را عشق بکنید تا من را عاشقت کنید زیرا تمام خیرهایی که به همسایهتان انجام دادهاید من هستیم و تمامی محبتهایی که به همسایگان شما داده شدهاست من است که آنها را میدهند. پس این پسرم را همانگونه که من را عشق کردیدی، عشق بکنید تا من را عاشقت کنید. سپس ارادهی من را انجام دهید که چنینست: دوشان با دست در دست همیشه همراه یکدیگر باشید و فرزندانم را میان بیابان مانند موسی و هارون بهطرف زمین وعده دادهشدهای که برای شما آماده کردهام، در پیروزی مریم، ببرید.
و تو، پسرم کارلوس تادئو! چه قدر من از تو عاشق هستم! وقتی جهان را در آغاز خلق کردم، بهخاطر تو و پسرم مارکوس تادهئوس با محبت فکر میکردم. هنگامیکه آدم را آفریدند، با شادی بیحد و مرز آفرینش کردیم زیرا میدانستیم که شما نسلهای ادام هستند که برای من خیرها، آرامشیها، شکوهیها و عشقهای زیادی بهدلیل دعاهایتان، کارهایی خوب و قدسیت زندگیشان خواهید داد.
هنگامیکه آدم گناه کرد، اگرچه از شورش و نافرمانی انسان درد بیحد و مرز احساس کردم، دل من آرام شد و شادمان بود وقتی فکر میکردم مریم را آفریدم، مریم را بهدنیا بفرستم. و مریم با عشق خود، با 'بله'اش، وفاداری و اطاعتش نسبت به من برای همه مردان تمام شکوهیها، تمامی احترام و ستایش را بهمن دادند و همراه پسرم برای همهٔ آدمیان کفاره دادند.
سپس در او شادی کردم زیرا فکر تو را کردم فرزندم کارلوس تادئو و فرزندم مارکوس تادهو. و وقتی وفاداری، عشق، محبت، تعهدت به من دیدم دل من آرام شد، دل من خوشحال بود و تصمیم گرفتم دنیا را از نابودی کامل نجات دهیم.
هنگامی که پسرم عیسی بر صلیب آویخته شده بود و درد میکشید و دیدهام او درد میکند، میرود برای تو، دل من آرام شد، دل او آرام شد، آن از ماریا دولوروسا آرام شد وقتی سه نفر ما فکر فرزندم مارکوس تادهو کردیم و هم به تو فکر کردیم.
فکر کردیم و همه کارهای خوب را دیدیم که برای عشق من، برای عشق مریم انجام میدهی، روحهایی که برای من نجات مییابی و شکوهای که به من میدهم، آنکه به ما میدهم. سپس در این تلخگی بیحد دیدن پسرم بر صلیب مرده، دل من با وفاداریت آرام شد.
هنگامی که مریم غمیده را دیده بودم درد میکرد و apostolهای مرا هم دیده بودم درد میکردند، تعقیب میشدند. و وقتی خواستم دنیا را برای این ناکارآمدی بعد از فرستادن پسرم نابود کنم و جهان همچنان کلام پسرم را رد کرد، دنیا را نابود نکردم زیرا فکر تو دو نفر و آرامش، عشق، شکوهای که به من میدهید.
چند بار دنیای خود برای گناهان آن، برای جرمها، برای ناکارآمدیاش فقط نه برای پسرم مارکوس، برای وفاداری او، برای عاشقی آیندهاش، برای همه آنچه که برای من میکند. و همچنین تو فرزندم، متحد با این محبوبترین فرزندان مرا به ارادهام، تا یک باشید با من همانطور که من و پسرم یکی هستیم. مانند اینکه من، پسر و روح در عشق یک هستند.
پس فرزندم، عاشق من بشو در شخص پسرم مارکوس تادهو، زیرا همه عشقی که به او میدهی، به من است و دختر محبوبترین مرا مریم که تو به آن میدهم، به پسرم عیسی که تو به آن میدهم. سپس ارادتم را انجام ده تا حقیقتاً یکدیگرت آرامش دهند، کمک کنند، در عشق من، در قدسیه رشد یابند. و حقیقی با من یک باشید در عشق.
پس ارادهی من خواهد شد و بسیاری از روحها نجات خواهند یافت، بنابراین همه خیرها و نعمتهای که من و مادر پسرم مارکوس به شما میدهیم و از طریق شما به بسیاری دیگر از روحها. و در این اتحاد عشق دوستانه بسیار رشد خواهید کرد، پیشرفت زیادی خواهید داشت، کارهای بزرگی برای من انجام دهید، دلهای عاشقی را برای من سوزاندهاید.
و سرانجام شما روحوها را به من آنچه که در طول قرنها انتظار میکردم و دریافت نکردم: عشق فرزندانه، عشق واقعی که امپراتوری شیطان در روحها پایان خواهد یافت، خواهید داد.
پسری تو بر دستهای من حک شدهای، تو بر چشمهاست، بر لبهایم، بر دلم. و حقا تا زمانیکه خدا هستم، تو را دوست دارم، تا وقتی که خدا هستم، هرگز از تو جدا نخواهیم شد، تا هنگامی که خدا هستم، کمک نعمت مرا نخواهی داشت.
تو و پسرم مارکوس تنها نمیتوانید هیچچیزی بکنید، اما با من، با نعمتی میتوانید همه چیز را انجام دهید. در من باقی باشید و من نیز در تو خواهم ماند.
در روز پنجاهه یکی از آگاهیهای روحم که دل مریم، یهودا تادئوس، جان و رسولانم، رسولان پسرم را بیشترین شادی داد، دانش این ظاهرات جاکاری بود، خدمتکار محبوبترین من، پسر محبوبترین من، فرشته مارکوس تادهوس، فرزندانی که در اینجا مرا دوست خواهند داشت، دلهایشان را به من میدهند، مریم را دوست دارند و حقیقتاً به من شکوه میبخشند.
و بیش از همه، آگاهی حضورت اینجاست، آنچه که در اینجا هستی، چه کاری انجام خواهید داد، چه کارهایی خواهد کرد تا بسیاری روحها را نجات دهد. و وفاداری تو شادی بزرگی در دل هر کس ایجاد کردهاست، به ویژه مادر پسرم مریم بیمکاشفه. پس پسری، از قلبت خوشبخت باش، با شادی فرحورزی کن، زیرا من از آغاز جهان مانند پسرم مارکوس را دوست داشتم.
و همانطور که کارهای بزرگی در پسرم مارکوس انجام دادم، در تو نیز به اندازهای که دلت برای من باز میشود، خودم را خواهیم داد، این عشق و همه این کارها که اگرچه برای شما غیبی هستند، عجیباند. و اگر کاملاً تسلیم شوید، شکوه مرا خواهید دید، آنچه یک خدا عاشقی از تو قادر است انجام دهد.
پس ایمان بیاورید، دعا کنید، اعتماد داشته باشید، صبر کنید و لطفِ من را خواهید دید، جلالِ من را خواهید دید. خداوند اسرائیل هنوز زندهاست، خدای سپاهها، خداوند عظیمالجثه که وقتی همهی قدرتهای دیگر برمیخیزند او میافتد. خواهید دید این خداوند بر تو بالا خواهد آمد و از طریقت لطف نجاتبخش خود را در زندگی فرزندانش پخش خواهد کرد.
و به شما عزیزترین کودکانم که اکنون حاضر هستید، همهی شماست را دوست دارم، حالا بین دستهای من قلبِ من را میگیرند و به تمامی شما گویم: همچنان اینجا بیایید تا عشق حقیقی، عشق فرزندانه برای من یاد بگیرید و هیچگاه نگریستید پسینتان، زیرا ظاهرات جاکاری بعد از تجسّم کلمه بزرگترین کارِ عشق و قدرتِ من برای شما است، آخرین بارم که با مریم به دعوت شماست.
زوداً در را خانهی من بسته خواهم کرد، کودکانی که درونام هستند، همراهِ من خواهند خورد، اما کسانی که بیروناند حتی اگر بزنند، دیگر در برایشان باز نخواهم کرد.
تغییرات خود را شتاب دهید چون وقتی همهی چیزها منتظر من از تختِ عرشام باشن، فرشتگانِ مرا فرمان خواهم داد که با شمشیرهای آتشینشان آسمان و زمین را به آتش غضبِ من سوزاندند و شما در یک مجازات ناگهانی مصرف خواهید شد.
پس تغییرات خود را شتاب دهید چون زوداً صدای مرا خاموش خواهد شد، صدای مریم نیز خاموش خواهد شد، و کسانی که اکنون صداِ ما را نشنیدنند حتی اگر بخواهند در آینده آنرا بشنوند، هرگز نخواهم شنید.
پس شما که حالا مرا میشنوید و من شماست را دوست دارم، دل خود را به من بدهید، 'بله'تان را به من بدهید چون بازوهایِ من و درِ من برایتان باز است. بیایید چون غذا آمادهاست. زمان رسیده، ساعتِ مرا زده! کنار میز با من نشینید که غذایی دلپذیر از لطف و عشقِ من برای شما آماده کردهام.
و سپس، عزیزانم، میان ما خرسندی، شادی و عشق ابدی خواهد بود. در همین حال بیرون آتشِ مرا همهی گناهکاران را همراه با پدرشان، شورشی، مصرف میکند. آنگاه گریهها بزرگ خواهد شد و دندانهایشان به هم خواهند خورد.
بیایید چون شماست را دوست دارم، منتظرِ شما هستم، نزدیکتان هستم و خودم برایت نارنجی میشوم. بیایید، بیایید عزیزانم، و تأخیر نکنید که دلِ من از تاسف به خاطر غیبتِ شما خسته شدهاست و دیگر نمی�برد دردِ فراقِ شماست را تحمل کند.
بیاید که من شما را دوست دارم و یک انگشتار سلطنتی بر انگشتمان میگذارم و شماتن شاهزادهها اعلام میکنم، فرزندان پادشاه آسمان، و با من همراه باشید تا بههمراه هم آسمان و زمین را فرمانروایی کنید، برای همیشه خوشبخت خواهید بود و در کنار من برای ابدیت زندگی خویشتن دارید از لذت عشق بیپایان. هر رنجهای از چشمهایتان پاک خواهد شد و سرودهای شادی از دهانتان به چهار گوشهٔ آسمان میرسند، سپس با هم پیروزی را بخوانیم!
با تمام دعاهایی که مریم برای شما داده است ادامه دهید زیرا آنها شماتن نزد من خواهد آورد و در عشق حقیقی برای من رشد خواهید کرد.
من همهتان را با محبت بسیار بزرگ امروز برکت میدهم و روحم خودتان را فرا میگذارم".
(قدیس یودا تادئوس): "برادران عزیز، من یودا تادهوس هستم که شما را بسیار دوست دارم و شادیام است که امروز دوباره با پدر مقدسترین ما و ملکهیمان میتوانیم بیایید تا شماتن برکت دهیم.
بله، من آمدهام تا بهتان بگویم: محبت بزرگداری برای شما دارد. محبت بزرگی برای شما دارم برادران و خواهران عزیز، و از این رو مدتها برای شماتن دعا کردهام. شما را محافظت کردم، نگهداردهام، بسیاری رنجها، مجازاتها، دردهای و سختیهایتان را دوری دادهام حتی اگر نمی�برید، نمی�برید.
من شما را دوست دارم، بسیار دوست دارم، و بر هرکسی از شماتن روزانه بسیاری برکتها میگذارم. برای شماتن یک محبت خاص، مراقبتی ویژه داریم زیرا من به این ظهورهای جاکاری و همهتان که در اینجا هستید، باورمندان مادر خدا، ایمانداران پیامهای ما، ایمانداران مارکوس عزیزمان متصل هستیم.
شما حقیقتاً برادرانتن دارم و مراقبت میکنم، محافظت میکنم، با تمام محبتی که داریم دوست دارم شما را، با همهتان سلیقهای داریم. من شما را به تمامی دلمان دوست دارم، بسیار دوست دارم!
و سالها پیش دعا کردم تا نیکی مادر خدا در این ظهورها شماتن برسد و بیایید جاکاری. اینجا میتوانید نعمتهای ما را دریافت کنید، شعلهی عشقمان را برای همهتان دانشی عمیقی از پروردگار و مادر خدا، جلالهایش، حقیقتهای ابدی، محبت واقعی بهخدا تا شما حقاً مقدس باشید.
من تو را دوست دارم، با تمامی دل من تو را دوست دارم و در اینجا برکتها و مبارکات روزانه به تو میدهم. سالهاست که برای شمای محبوب برادران و خواهران دعا کردهام و اغلب شخصیاً در زندگیهای شما عمل کردم تا پیامها را به شما برساند و شما بیایدید.
راهی برای شما آماده کردهام، تو را اینجا آوردهام و مأموریت دارم که تو را نگه داریم و رشد در عشق واقعی خدا و ملکه ما داشته باشیم.
عشق خداست، خدا عشقه! و آنچه او برای جستجوی حقیقی عشق اینجا آمدهاست. چیزی که میخواستم با نامهی من و پیامهای من به شما آموختم این بود که خدا عشقه است و هر کس در عشق است، در خدا است و در او تاریکی نیست. و این عشق، این نور با تاریکی و تاریکی هماهنگی ندارد.
پس اگر میخواهید در خدای بمانید و خدا در شما باقی بماند، نمیتوانید در خطاها ماند، نمی�باید در بتپرستی دنیا مانده باشید. پس من دعوت به تبدیل شدن را دارم، از همه چیز که تو را به اشیاء دنیوی متصل کردهاست، از بتهای این جهان: پول، قدرت، لذت، خوشحالی، شهرت، افتخارها رنجه کنید.
از تمام اینها دست بردهید تا حقاً خدا و مادر خدای من را بگیرید، همانطور که من میکنم، و از آنها همه ریزش حکمت، برکت، عشق، نورهای بزرگ خود را دریافت کنید که قلب من با عشق روشن کردهاند.
بیا برادران من، 'بله' شما را به پدر، ملکه ما امروز بدهید و آنها عجایبه واقعی در دلهای شماست.
من تو را با تمامی قلبم دوست دارم و از قبل بسیار برای تبدیل شدن شما مبارزه کردم، برای آمدن شما اینجا مبارزه کردم، چندین بار شما را از دامان شیطان، گناهها، اشتباهات بیرون کشیدم. حقیقتاً من شما را در امنیتی نگه داشتهام، محافظت کردهام و بدون آسیب به مادر خدا اینجا آمدهاید.
پس برای همین، شکر خدای پدر بدهید، با خوشحالی شاد باشید زیرا او بسیار خوب است شما را. او مادربزرگ پسرش را اینجا فرستادهاست و ما را قدیسان به جستجوی شماست، کشیدن از شما، آوردن شما اینجا خیلی قبلتر از آنکه منو بشناسیم.
پس برای این عشق بزرگ خدا، همهی عشقی که دارید به خدای بدهید.
من از قلبم تو را دوست دارم، میخواهم تا روزانه توبهنامهٔ من را بخوانی چون با آن آتش عشقم در دلت روشن خواهد شد.
بله، در روز پنجاهه به هر یک از شما رسیدم، به محبوبم مارکوس رسیدم، به محبوبم کارلوس تادئو رسیدم و این دانش قلبم را با شادی و عشق لرزاند. من از شادمانی خرسند بودم.
در راهپیماییهایم و سخنرانیام در سرزمینها دورافتاده و کافر، وقتی رنج میکشیدم، زمانی که تعقیب میشدم، هنگامی که رد شدم، و تبلیغات من رد شدند، این فکر از محبوبم مارکوس، محبوبم کارلوس تادئو، و فکری شما را آرام کرد.
من همیشه به این روحهای مبارکه میاندیشید که در آینده خواهند بود و دعوت شده برای عشق بسیار خداوند، مادر خدای بسیار و از سوی آنها چنین محبوب خواهند شد. و این فکر من را آرام کرد، قدرت داد تا پیش بروم.
هنگامی که به وفاداری مارکوس تادئو میاندیشیدم، عشق او برای ملکه ما مبارکه، خداوند، هزاران روحی که نجات خواهد یافت، فکر از وفاداری، عشق و اطاعت محبوبترین کارلوس تادهو من را بسیار آرام کرد.
و سر خودم را بر چوب شجاعانه گذاشتم تا ضربهی مرگبار دریافت کنم که باعث شد به ابدیت پرواز کنم. اوه برادران! و آنجا، وقتی رسیدم خداوند همهی ظهورات ملکه مقدس ما را نشان داد، همهچیزی که اینجا خواهند کرد را نشان داد. من نمازهایشان، وفاداریشان و اطاعتشان، نعمتهای و معجزههای بعدی را دیدم. کار بزرگ و غیرقابل شکستن نجاتی که اینجا خواهد شد و جهنم نمی�ده میتواند آنرا نابود کند.
و همهی اینها به من شادی عارضی بسیار داد و از آن زمان، همیشه نگاهام بر هر یک از شما بود. در حقیقت، وقتی که روی زمین بودم و در سراسر جهان سخن میگفتم، برای شمایان دعا میکردم، روحهای مبارکهای که خداوند و ملکهٔ ما در آخرالزمان چنین دوست خواهند داشت و محبوب خواهند شد.
تو معجزهی منی مثل محبوبم مارکوس تادئو هستی، همینرو دو تن از شما را متحد کردم تا با من بینهایت در عشق حقیقی برای خداوند، ملکه ما مبارکه و آوردن کلمات نجات او به سراسر جهان باشید.
اوه! چقدر تو را دوست داشتم! هنگام شهادتام به فکر شمایان بودم و وفاداری و عشق آیندهی شما برای خداوند قلبم را آرام کرد.
در روز پنجاهه وقتی روحالقدس به من نشان داد که چه کسی هستی، اگر لطفش مرا تسکین نداده بود از عشق میمردم. چون حقیقتاً جانت در خدا را شناختم و دل من شاد شد، با خوشحالی شادی کرد، از آن زمان همیشه تو را دوست داشتم و هرگز عاشقی به تو نخواهم داشت. پس خوشحال باش، خدای را بزرگوار کن، با شادی شادی کن و خودت کاملاً در برنامه عشق او بگذارید.
چون من تو را محافظت میکنم، نگهداری میکنم، راهنمایی میکنم، دفاع میکنم و هیچ چیز بهتو نمی�یدهد چون من کنارِ تو خواهم بود. حتی اگر گاهی چیزی باید رنج بکشد، اما از این هم خدا پیروزی خواهد گرفت، چون حکیم است و میداند که چه طور صلیب را تبدیل به قیامت کند، میداند که آب را تبدیل به شراب کند. و حتی میداند که چگونه سنگها را تبدیل به آب، شیر و عسل کند.
پس جلو برو، بیمناک نباش چون من همیشه کنارِ تو خواهم بود. و در مورد شما، برادران محبوبم، اکنون همهی شمای با تمام نعمتهای عشقام مبارک میکنم.
به تمامی بغل میکشم. به تمامی لطفها بزرگ مرا ریختهام و ثوابهایم را بر شما جاری کردهام.
همهی شمای از اورشلیم، ناصره و جاکاری مبارک میکنم".
(مارکو): "خداوند من، همهی من هیچگاه بهتو سخن نگفتم یا سوالی نداشتم، اما امروز با دلی جدی از تو برای ثوابهای مریم مقدسترین، یودا تادئوس و تمام تراویسها، ساعتهای دعا، تمامی آنچه که در عشقِ تو و عشقِ او انجام دادم زندگیام را میخواهم.
با دلی جدی از تو پدرم برای لطفای بهدست گرفتن این تراویسهایی که پیش من هستند، برای پدری روحانی کارلوس تادئوس، پسرِ تو.
خداوندا، این لطف را بهمن بده، با خضوع از تو میخواهم، خودم را ناارزش چنین نعمتی دانستهام، اما برای عشق این فرزند مبارکت و برای عشق مادر پسرِ تو عیسی مسیح، من از تو التماس میکنم، توفیق میخواهم، بهمن بده این لطف بزرگ و با محبت بیشتر هر روز زندگیام را سپری خواهم کرد.
(خداوند پدر): "اکنون تصویر مریم را با دستهای من لمس خواهم کرد و یودا تادئوس تصویر او برای پسرِ محبوب ما کارلوس تادهوس را لمس خواهد کرد. تا جایی که این تصاویر باشند، لطف خودم، لطف پدر عالیترین و لطف خادمام یودا تادهوس نیز وجود دارد و بر همهی فرزندان من جاری میشود".