بچههایم، امروز یادگار جشن چهرهٔ قدیس پسر من جسیوس هستید که من و او از دختر کوچک محبوب خود ماریا پیرینا د میکلی در ایتالیا خواستیم.
با این جشن، آرزو ما دعوت کردن دنیا به عشق بود، برای عاشق شدن پسرم جسیوس، برای عاشق بودن من، زیرا تعمیر چهره مقدس چیزی بیش از عشق دادن به این چهره نیست، یعنی آنچه را که آن چنان میخواهد و تشنه است: عشق!
من تنها در روزی که خودتان را ترک کنید، ارادهٔ شما. برای مردن بر روی خود تا بتوانید اراده این چهره را انجام دهید که به شما میگوید: "ارادتم را بکن زیرا انجام دادن ارادت من عشق کردن به من است و عشق کردن به من همه چیز را به من دادن است!
چهرهٔ مقدس جسیوس را با یافتن آن در هر لحظه از زندگی شما عاشق شوید، یعنی انجام دادن ارادهٔ پسرم جسیوس در هر لحظه از زندگی شما با کاملیت، با عشق، ترک کردن خود و دنبال کردن او به بردن صلیبش روزانه با ایمان، امید و عشق.
چهرهٔ مقدس پسر من جسیوس را عاشق شوید، بر روی خود مرده باشید، از آنچه طبیعت فاسد شما میخواهد انکار کنید تا روحهایتان آزاد از هر وابستگی به زمین بتوانند این چهره را با تمام قوتشان بدون تأخیر، بدون هیچ مانعی یا قطع شدن عشق کنند.
چهرهٔ پسرم جسیوس را عاشق شوید، او را برای آنکه عشق پاکترین دعا است که پسر من از شما میخواهد و کسی نمی�بند تواند پسر من را به طور کامل عاشق شود تا زمانی که همچنان خودشان را بیشتر از او دوست داشته باشند و خودشان را ترجیح دهند.
هیچکس نمی�بند بتواند پسریم را عشق کند مگر اینکه مرده باشد.
تا دانهٔ گندم به زمین بیفتد و بمیرد، میوهای ندهد، یعنی تا زمانی که روح خود را ترک نکند، هیچ میوهٔ عاشقی نمی�بند دهد.
اما اگر روح بر روی خودش مرده باشد، اگر دانهٔ گندم به زمین بیفتد و آنجا بمیرد، بسیار میوه خواهد داد، صد برای یک، هزار برای یک!
این است که بچههایم، من شما را دعوت میکنم. در این زمان مقدس توبه سرانجام عشق واقعی را جستجو کنید، به پسرم آن عشق حقیقی را بدهید که او از شما خواسته!
مدال چهرهٔ مقدس پسر من جسیوس را بپوشید. این مدالی که برای اینکه دنیا همهاش او را عاشق شود، وی را تماشا کند و سرانجام بفهمد که چهرهٔ پسریم جسیوس به اندازهای از عشق شما تخریب شدهاست، چیزی بیش از عشق نمی�بند میخواهد.
این چهرهای که بر صلیب گفت: «من تشنهام!»، همچنان به تو میگوید: «من تشنهام، باش من از عشقت. باش من از عشقی پاک و بیخود، وفادار، ثابت و آزاد از همه محبتهای مخلوقات.»
این عشق را به عیسیم بدهید، سپس روزی نعمتی خواهید داشت که این چهره همانند خودت در جلالهای بیهشت بر تو میخنده است، و همراه با او، چهرهٔ مادر آسمانیت نیز بر تو خندان خواهد بود زیرا این مادر چیزی جز دیدن آتش حقیقی عشق در شما روز به روز بزرگتر شده را نمی�یست.
توها را مبارک میدهم فرزندانم، و صلح من برای تو هست. در صلح خداوند بمانید. سلام مارکووس. من از توها دوست دارم!"