پسرم، بسیاری از 'هشدارها' را به دنیا دادم اما او نمی喜است که پاسخ من رو بدهد. پیامهایی در لا سالت، لوردز، فاتیما، بانوکس، بئورینگ، آکیتا، گاراباندال، منتیکیاری و مدجوجوره و بسیاری از مکانها فرستادم. چون دنیا به من جواب نداده است و درخواستهایم رو نادیده گرفته است، باید تا آخر، تا آخرین قطره کاس غضب الهی را نوشد.
در حالی که از دعا و توبه 'توسل' میکنم، فرزندان من فقط به سرگرمیها و لذتهای فکری اندیشیدند و درخواستهایم رو نادیده گرفتهاند. در عوض دیگران تنها دنبال 'منابع جدید' دنیا هستند که وارد دین کاتولیک مقدس شده است، و 'وسایل ساده' را که به آنها در قرنها گذشته دادم وقتی ایمان کاتولیک مقدس تهدید شد، نادیده میگیرند تا 'منابع جدید' رو دنبال کنند که حالا گسترش یافته اند و بسیاری از روحهای انسان رابکشیده است اما به زندگی واقعی و عمیق دعا نمی�یهد.
فرزندان من این 'تغییرات' را ترک کنید که الان بسیار جذابی هستند و با عشق تسبیح مقدس رو بگیرید، همان چیزی که خودم از آسمان آمدم تا به سنت دومینیک 'فاش کنم و تحویل بدهم' برای نجات فرزندان من. تسبیح یک 'وسایل ساده و توبهای است' از دعا و نجات، وقتی خوب فکر شده باشد و پر از عشق.
اگر دعایی را پیشکش کنید که با مشارکت من و مداخله من ساخته نشده است، در برابر خدا بیارزش خواهد بود. اما اگر آنرا به دستهایم سپرده باشید تا به خدا پیشکش کنم، ارزش نامحدود پیدا میکند، چون با فضیلتها و نعمتی که مادرانه دارم تامین شده است، پس بسیار دلپذیر برای پروردگار خواهد بود.
تسبیح مقدس دعا کاملترین است زیرا با من ساخته شده است و از طریق من، و همین دلیل آن را قدرتمند میکند. غریبانش رو نادیده گرفتهاند چون منو نمیدوست دارند و همین باعث نمی�یهد که فهمید.
تسبیح مقدس 'درمانی تنها' برای شرورهای کنونی است، و او دعا ایست که شما رو به 'غلبه قلب بیعیب من' میرساند. یک دعا ساده و بسیار مؤثر است که حتی کوچکترین کودکان هم میتوانند بپرایند و به رحمت الهی برسیدند.
پس دعا کنید، فرزندانم، تسبیح مقدس همیشه. تنها با بسیاری از تسبیحها من قادر هستم آنها را از 'خطر فاجعهآمیز' که اکنون بر جهان سنگین است نجات دهیم".
"فرزندانم، حتی امروز نیز من خانوم غم هستم. (توقف) دو هزار سال گذشتهاست، اما غمی از من رخت نکرده است. آنها هرگز از من جدا نشدهاند، زیرا انسانها متوقف نمی喚ند به گناه کردن. آنها متوقف نمی喚ند که پسرم را آزار دهند. آنها متوقف نمی喚ند که من را آزار دهند، که من مادر همه مردان هستم و مادر خدا.... هر روز قلب بیعیب و ناقص من بیشتر از قبل خار میگیرد. بیشتر از پیش توهینها و گناهان، با اینکه فقیرانی گناهکار او را تحقیر کردهاند. آنها او را آزار دادهاند و به او تنفر آوردهاند و همینطور برای قلب مقدس پسرم عیسی.... تا من آرامش یابم، پنج شنبه اول ماه را درخواست کردم که در فاطمه به برادر لوسیا از مدرسهام بگوید. حتی وعده دادم روسیه تبدیل خواهد شد و گناهکاران تبدیل خواهند شد اگر این عبادت گسترش پیدا کند و انجام شود.... من شنیده نشدم! سپس پسرم عیسی به مجارستان آمد، و برای دختر برادر ناتالیا از من ۳۳ وعده کرد که نه تنها در پنج شنبه اول ماه بلکه در نه روز نخست هفته، من را همراه با قلب مقدس شما تسبیح بگویند، نجات روحانی به آنها میدهد که خودشان را اعتراف کنند. نذری برقرار کنید و در اولین جمعه و یکشنبه هر سه ماه متوالی شرکت داشته باشید. برای آرامش من، درخواست کردم تا ۱۵ دقیقه روی پانزده اسرار تسبیح مدیتاسیون بکنند. ما چنین وعدههای زیادی دادیم، اما دوباره شنیده نشدم.... بنابراین فرزندانم، امروز به ژاکرئی برگشتهام تا از شما بخواهم:- نوونهٔ تسبیحی نه روز نخست جمعه و یکشنبه ماه را بگویید تا قلبهای پسرم و من تخریب شود زیرا پدر دیگر نمی�ابد که قلبهای ما اینگونه زخمی شوند. بله، چون خارها و شمشیرهایی که به خودمان میرسند نیز به قلب پدر هم میرسد.... اوه فرزندان! اوه روحانی گرانمایهام! کجا هستید؟ چه کاری میکنید که زمانی برای آمدن ندارید تا خارها را از قلب مادرتان بردارید?...از قلب خدای شما، که برای همه شماست مرد؟!.... پسرم، به جهان بگو که این جنگ که در حال رخ دادن است فقط شروع «دردیها» است. چرا به سروپلیکاهایم گوش نمی�ی، (مقطعه) چون که از پیامهایم اطاعت نکنید، (مقطعه) چون که هیچکسی بر ظهورهایم و فرمانهایم توجهی ندارد، (مقطعه) جهان باید تا آخر به کالیس از دنیای خدا بپیش بیند. من تلاش کردم و سعی کردم که مجازات را حداکثر ممکن جلوگیری کنم، اما... حالا ساعتی میبینم که غضب عادلانه از خدا، توسط انسانها نادیده گرفته شده است، به من خواهد گفت: "-کافیست، فرزندم!! تو کافی کردی برای کسانی که هیچ 'قطرهای' عشق بهت نمی�یدند و نه یک 'قطرهٔ' عشق برای من. کافیه! من انسانها را پاک خواهم کرد، چون چشمانم دیگر قادر نیستن تا اینقدر جنایت روزانه تحمل کنند". آه فرزندان عزیزم! آسترو ایروس زمین را به نظر میرساند که با آتش سوخته است. بسیاری از ترس مرده خواهند شد، (مقطعه) ترس و وحشت عمومی خواهد بود. در آن لحظه همه مردم آسمان باز شده پیش خودشان دیدن خواهم کرد. او مانند یک پاپیروس که پیچیده میشود تبدیل خواهد شد. سفید شود. و هر کسی تمام گناهانش را تا آن لحظه از زندگیاش دیده خواهند کرد (مقطعه) درد بدکارها ترسناک خواهد بود، فرزندم. ترسناک!.. شیطان بسیاری از کسانی که برای زندگانیهای گنهکارانهشان خدمت کردهاند را بگیرده است. همراهی با شرور ترسناکی خواهد بود، فرزندم. ترسناک!. به نظر میرسد جهان در حال پایان شدن است، اما هنوز آخر نیست. زمین لرزه خواهند کرد. بسیاری از ترس فریاد خواهم زدن. موهای سرت را کشیده و زندگیاش بدون خدا نفرین خواهد شد. اما آن زمان گذشتهاست. وقت سلامتی و لطف گذشت است. و انسانها به این شکل مورد تحقیر قرار خواهند گرفت، چون از پیام خدا که در تمام کشورها دنیا اعلام توبه و تبدیل شده بود، نادیده گرفته شدند! فرزندان کوچکم، اندک زمانی برایش باقی ماندهاست. روزهایاش شمارش شدهاند. ساعتها، دقیقههایش مانند برگهایی که باد میوزد گذشته است. (مقطعه) چقدر باید با آنها تحمل کنم؟ چقدر باید با دروغشان تحمل کنم؟ آنها میخواهند هم با خدا و هم با گناه زندگی کنند! هم با پسرم و هم با دنیا! آنها بهشت را میخواهند و همزمان 'تمام زمین'! (یادداشت: همه چیز دنیوی، جسمانی که لذتهای حواس را برآورده میکند) چگونه ممکن است این باشد، فرزندان عزیزم؟..چگونه ممکن است...? برای بیش از ۱۰ سال به آنها تعلیم دادهام و خواستهام تا از تمام آنچه دنیویست دست بردارند. و خدا را انتخاب کنند. (مقطعه) گناه رها کنید! و توقف خدا!...چون جهان به پیغامهای من از لا سالته تا اینجا در ژاکارئی گوش نداد، باید وزن جنونی و دیوانگی خود را تحمل کنند. او میخواست آزاد شود از خدا که عشق و عدالت است. و حالا مثل یک سرباز بینظم در گردش خواهد بود.... اوه بچهها! شما هرگز به خطر بزرگتری نپیش آمدهاید مانند امروز! اما دوباره، با آن روحانی که من را دوست دارند. با فریادهای واقعی من. با کسانی که میخواهند من خوب باشم. با کسانی که من را شناخته و محبوب کردهاند. با کسانی که به پیغامهای من گوش میدهند. و در نظر میگیرند از آرزوهایم کمترینها، گفتم:- بیترسید! من آنهایی را میشناسم که واقعی وفادار به من هستند . کسی است که فرمانهای من را اطاعت میکنند! و آنها را نگه دارم! با حسادت در پناهگاه. در اتاق امن قلب بیعیبونقص من. آسمانها و زمین خواهند گذشت، اما قلب بیعیبونقص من. عشق مادرانه من. هرگز از شما دور نخواهم شد، بچههای وفادارم.... بنابراین ادامه دهید که روزی به روزه میگذرید. برای انجام سال. برای رفتن به مساهای مقدس. برای توبه در اینجا هر ماه یکبار. زندگی کردن از کلام خدا و رعایت پیغامهای من. و بدین ترتیب، بچههایم، من را آرام خواهند کرد. آنها به پاکی میگویند من. و آن 'گنجشکهای دردناک' که قلب مادرم را چنین زخم زدهاند، از بین خواهد برد.... امروز من، مادر هستم برای شما آرامیبخشنده, با عشق تو را برکت میدهم".
*توضیحات: این پیام باید در زمینه زمانی که داده شد فهمیده شود، وقتی که انحراف کلیسای از راستین نبود مانند حال حاضر. امروز رفتن به مساهای مقدس در برزیل معنا دارد نوشیدن زهر خالص آزادیطلبانه و کمونیستی است، کاهش ارزش مریم مقدس، قدیسان، تسبیح، انکار وجود جهنم، آسمان و دیگر عقاید ایمان و بنابراین معنی میدهد که ایمان شما و نجات شما را در خطر قرار دهید. در مورد ارتباط تعمیری خواسته شده توسط مادرماریام در این پیام باید با ارتباط روحانی جایگزین شود. بیشتر درباره انحراف از راستی بداند به درخواست CD بزرگترین انحراف از راستی تلفن مقدس: 0xxl2 99701-2427 یا از طریق وبسایت: www.presentedivino.com.br
پیغام پروردگار مسیح یسوع ما
"پسرم، به روحها بگو که دل من از 'غم' پُر است. غمی عمیق، پسرم.
در بسیاری از کلیساها در جهان. بدن من و خون من. مقدسترین قربانیام توهین میشود. چقدر قربانیان، فرزندان من! چقدر کمونیونهای بیدینی! چقدر روحها با روحی که در گناه مرگبار است مرا دریافت میکنند! دوباره بدنم را کتک زدهاند. تاج خار بر سرم گذاشتهاند. به من تپیدند. به من تپیدند. و مرا مجدداً روی صلیب کشیدهاند.
آه، پسرم، به دنیا بگو: فرزندان من با گناه مرگبار کمونیون نکنند! (1). قبل از مقدسترین میسا خود را بررسی کنند تا ببینند آیا برای دریافت مرا آماده هستند یا خیر. بسیار درست است که تنها مادرم ارزشی داشت تا بدن و خون من را دریافت کند، و هیچ مخلوق دیگری نمیتوانست
مرا دریافت کند زیرا فقط آنجا هست تولد پاکیزگی. اما برای لطف بیحد و حصر من و لطف بیحد و حصر مادرم که بسیار خواستار بود، آنقدر آرزو داشت که مقدسترین قربانیام بنیان گذاشته شود. سپس با توجه به حقوقش. و نجات روحها. مقدسترین قربانیام را بنا نهادم تا خودم بین شما باشم. اما این را برای عشق کردن. پرستیدن. توسط نعمت، پاکیزی، پارسایی، تعظیم! و نه از توهین. سردی. نفرت. بیدینی!
چگونه مادرم گریه میکند وقتی مرا در مقدسترین عیشانی نادیده گرفته، داغداخته میبیند. دستهای قاتل من را در کمونیون مقدس دریافت خواهند کرد! دستهای نجس من را در کمونیون مقدس دریافت خواهند کرد. و من، 'غیربتنی' به شر مردان، دوباره رنج کشیدنم را تجربه میکنم.
آه، پسرم گفته که این بابت توهینها علیه من در ساکرامنت است که بین شما tantas بیماریهای جدی، پنهان و غیرقابل درمان وجود دارد. در 'من' زخمی شدهاند. در گوشتشان زخمی میشوند. این غضب عادل خداوندست! اگر میخواهید این بدبختیاها ناپدید شوند، توهینها و بیحرمتهای علیه من را در مقدس یوکاریست از بین ببرید.
من مادرم را به اینجا فرستادم تا تعلیم ترس یوکارستیستی را در ۱۹۹۳ آموخته باشد تا 'خارداران' از دل من برداشته شود. برای جبران جرمها علیه من. تا ساکرامنت من دوباره مانند خورشید جهان 'درخشد'. اما آنها چه کردند؟ همه 'نعمتها', تمام'دعاها', تمامی 'نعمتها' را که مادرم به آنان داد، بیارزش شمردند! از دعا نگران نیستند. تنها سرگرمی فکر میکنند! فقط در کسب مال و مادیت برای داشتن و لذتبرداری اندیشه دارند.
چگونه دل من درد دارد! کلمهای چه بگویم تا بزرگترین نفرتی را بیان کنم؟
شامشیری دیگر که دل مرا بسیار آزار میدهد، بیاعتمادی جانها به عشق و رحمت الهیم من است. در مقدس اعتراف صادق نیستند. همه چیز را نمی�بایند. خودشان را کاملاً پیش از من متهم نمیتوانند کرد. با ترس و شرم نادرست.
آنجا، در مقدس اعتراف، باید آمرزنده باشیم. آنچه گمشدهاست را نجات دهید. و محکوم نکنیم! میخک که هنوز دود میکند را خاموش نکند! آنجاست که باید درمان کنم و نجات بدم. با خون من بشویم و بازسازی کنم. چرا؟ چرا به من اعتماد نمیتوانید کرد؟
شمارهٔ «توجه» بیاعتمادی من بیشتر از شماری دیگر گناهان که میکنید، دردناکتر است! دوباره به من اعتماد نکند، فرزندانِ مَن! دیگر مقاومت نکنید بر ضد لطف و رحمتِ مَن که شما را دنبال کرده و تعقیب میکند. خودتان را برای من باز کنید. خودتانتان به بغلهای من بیندازید! . خودتانتان به بغلهای من بیندازید، ابتدا از طریق دستهای مادرِ مَن! . من شما را پیشتر برای من فرستادم، اینجا در ژاکارئی و در بسیاری مکانها، تا بازگشتِ من را آماده کنیم. همه چیز را به او بدهید و بدینسان همه چیز را به من میدهید. چون مادرِ مَن شناخته نشده است که من نیز شناخته نشدم. و چون او محبوب نیست که من هم محبوب نیستم. او را دوست داشته باشید. او را دوست داشته باشید. او را دوست داشته باشید! و بدینسان به من دوست خواهید داشت. پیامهایش را پذیرفتار شوید و بدینسان از من پیروی میکنید.
دلمن همیشه در این مکان است. ضربانِ درد و عشق برای انسانیت ناکام، فاسد و گناهکار که هیچ چیز دیگری نمی�بند مگر من را تعقیب کرده و نامِ من و نام مادرِ مَن از بین میبرد!
برگشتید! به دلِ من برگردانید!
و تو، پسر من، در عشقِ مَن ثابت بمان. شجاعانه مبارزه کن، شوالیهٔ غفلتناپذیر. بهت میدهم شمشیر عاشقی داغ دلِ مقدسِ دلمن تا با این شمشیری کارهای شیطان را شکست دهی. و لطف و رحمتِ من، همراه مادرم، همه قلبهای انسانها برسد.
به قلب پاکیزہ و قلب یقارستیک از مادرم بیشتر دعا کنید. با او در قربانی هم سخن بگویید، زیرا مادرم همراه من در قربانی است! نه به 'طریق مقدّس' مانند من، بلکه روحیانه و واقعاً حاضر است! این یک راز غیرقابل فهم از عشق است. ما یگانه هستیم و فقط عشق! بنابراین ما در زمین هستیم و برای همهی ابدیّت در آسمان خواهیم بود.
و تمام این کارها را به خاطر قلب عاشقانهی قدیس یوسف، او کسی است که بیشتر از هرکس دیگر قلبم و قلب پاکیزهٔ مادرم را دوست داشت. هیچکس مثل او وفادار و عشقی نبوده! به قلب عاشقانهی قدیس یوسف علاقهمند شوید تا من برای شما لطفهای بیپایان بدهد.
من تو را برکت میدهم".
(1) یادداشت: این پیام باید در زمانی که داده شده است، زمانی که انحراف کلیسا چنان قوی نبود مانند حال حاضر، فهمیده شود. امروز به مسها در برزیل رفتن معنای نوشیدن زهر خالص آزادیطلبانهی مذهبی و کمونیستی دارد، کاهش ارزش مادرماریا، قدیسان، تسبیح، انکار وجود جهنم، آسمان و دیگر عقاید ایمان و بنابراین خطر انداختن ایمانتون و نجاتت را در معرض خطر قرار میدهد. بیشتر دربارهٔ انحراف با درخواست سیدی بزرگترین انحراف از تلفن مقدس: 0xxl2 99701-2427 یا برای سایت: www.presentedivino.com.br.
(2) یادداشت: در اینجا، پروردگار به لطف الهی اشاره میکند که در روحهای وفادار حاضر است.
پیام از قلب محبتآمیز قدیس یوسف
"پسر، به روحهای جهان بگو: دل محبتآمیز من میخواهد شما را به سوی دل بینقص مریم و دل قدیس عیسی هدایت کند. من در زمین برای نگهداری از بیکران مقدس و پسر خدا انتخاب شدهام. اگر با چنین وفاداری و کاملیت وظیفه نگهبانان خدا خود را انجام دادم، آیا نمی�بند که قادر به محافظت آنها هستم؟ آنها را از همه شرها محفوظ نگاه دارم؟ آیا نمیتوانستم 'راه' و تنها راه امن و درست را بدانیم که آنان را به سوی دو دل هدایت میکند؟
به طرف من بیایید! به طرف من بیایید! دل محبتآمیز من شما را فراخواند. دعوت میکند. یک قدم کافی است، یک عمل، یک عمل اعتماد، یک عمل تسلیم کامل.
از من بپرید که من نیز مهربان و دلتنگ هستم. صبرآمیز هستم، سخاوتمند... به خدا اطاعت میکنم. عدالت را به شما آموختم و آنچه در چشم خدا خوشایند است. محبت را به آنها آموزش دادم و از گناه نفرین کردم.
آنچه منجر به آسمان میشود، آنها را تعلیم دهم و با برداشتن بندهای چشمشان، آنچه که باعث آتش جهنم میشود، نشان دهیم.
چقدر دردناک است برای دل محبتآمیز من دیدن اینکه دوباره بیکران مقدس شنیدنی نیست و با محبت پذیرفته نمی�بند، مانند زمانی که یک بار در بیتلحم نبود.
دو هزار سال گذشتهاست و مردان همچنان او را رد میکنند و به او و مسیح، که همیشه همراهش است و درونش هست، دروازههای خود را بستهاند.
چون در بیتلحم برای پناه دادن بیکران مقدس و پسر خدا یک غار جستجو کردم، امروز نیز به دنبال دیگر غارها در دلها هستم تا آنها را پذیرفته و آنجا استراحت دهند. اما بیشتر اوقات فقط چاههای عمیق پر از تاریکی و ناپاکی پیدا میکنم.
پسرم، من تسبیح به دل محبتآمیز من که تو نوشتهای را تأیید میکنم. آنرا بنویس و در سراسر جهان پخش کن تا همه بتوانند از آن دعا کنند. تا همه مرا فراخواند و تواناییهای قوی حمایتام را تجربه نمایند. شیطان پیش کسانی که مرا فراخوانیدهاند و به دل محبتآمیز من فریاد میکشند، لرزان خواهد شد. من میخواهم این تسبیح در سراسر جهان شناخته شود تا تبدیل شده و آرامشی داشته باشد.
برای پاپا مقدس (یادتان باشه: ژان پل دوم) دعا کنید. برای صلح دعا کنید. برای تغییر او دعا کنید".
(گزارش - مارکوس) ما با هم پدرمان را و سپس سه دل مقدس به من چند چیز خاص گفتند، خداحافظی کردند و شروع به بالا رفتن آرام از بالای درخت ظهورات کرد تا در فاصله بیحد و مرز آسمان ناپدید شدند.
امروز مریم مقدس با پوشاک سیاه و لباس بنفش مانند دولوروسا آمد. پروردگارمان نیز با تنهای روشن بنفش بود. سنت یوسف هم همینطور بود. مریم مقدس در طول پیام گریست و پروردگارمان از یک نقطه پیش روی پیام، شروع به گریدن کردند. هر دو بسیار مشکل داشتند که سخن بگویند چون دردشان زیاد بود.
در هیچیک از نقاط پیام نگاهی نداشتند. مریم مقدس با دلش در سینهاش قابل دیدن بود و توسط خارها سوراخ شدهبود. پروردگارمان نیز دلش را نشان داد، فقط فشرده شد، با لکهای بزرگ خون اطراف آن. دل بسیار محبوب سنت یوسف هم دیده میشد، دچار تغییر شکل به دلیل درد بود.