(گزارش - مارکوس) مادرماریام در زمان معمول من ظاهر شد. پس از سلام، به من با چهرهای بسیار غمی گفت:
(مریم مقدس) "- بنویسید: - قلب بیعیب و ناقص من در شعلههای عشق در بوناته ایتالیا پراکنده شده بود، اما جهان پیامهام را رد کرد، نعمتهایی که به آنجا آشکار کردهبودم و عشقی که آنجاست نشان داد. دختر کوچک محبوبم آدلاید بیارزش شمرده شد، فریب خورده و مجبور شد خودش را نمایش دهد تا همه آنچه در آنجا انجام داده بودم برای همیشه دفن شود و فراموش شده و مورد تحقیر بشود توسط انسانها.
قلب مادرم تحت پا گذاشته و خرد شدهاست توسط پای مردان بیارزش، شکاک و نامشهور. بسیاری از اسقفهای ایتالیایی مانند 'گورخک' واقعی پیام من در بوناته را چهار قسمت کردند و تقریباً آنرا نابود کردند.
پسرم، دیدن درد قلب بیعیب و ناقص من و این 'شامشیر' از دست من بگیر! به بوناته هم بروید و آنچه که در مورد لا سالت به تو فرمان دادم انجام دهید. اگر چنین کنید، اشکهایمن تبدیل به خندهها خواهد شد، و زاریهای دردناکی من تبدیل به آوازهای جشن میشود.
مارکوس، تو امیدی بزرگ، تکتایم و آخری من هستید تا ظاهر شدنهایم و درخواستهایی که در سراسر جهان شناخته شود! برو، فرزندم، و همه چیز را بکن برای انجام خواستهم.