پیام هایی به مارکوس تادو تکسیرا در جاکاری، برزیل

۱۹۹۹ اکتبر ۲, شنبه

در وضعیت برده‌های عشق، مطابق روش سنت لوئیز مری گرنیون دو مونفور، درخواست شده توسط مادر ما

روز تقدیس به دل پاک مریم

(نکته - مارکوس): (یک ماه پیش، مادر ما در یک ظاهر شدن، خواست که همه فرزندانش که می‌خواستند خود را کاملاً به او تقدیس کنند، در وضعیت برده‌های برده‌های عشق، مطابق روشی که سنت لوئیز مری گرنیون دو مونفور فاش کرده بود، آماده‌سازی مناسب را انجام دهند، مانند آنچه در معاهده حقیقی تعهد سنت لوئیس خود درخواست شده‌است و امروز تقدیس کنند. او دلیل تاریخ را توضیح نداد و من هم پرسش نکردم.

مادر ما چگونه باید تقدیس صورت بگیرد گفته نبود، و من فکر کردم که بعد از ظاهر شدن او، پیش درخت ظهور باشد. اما به تعجب من و همه، مادر ما خواستار این شد که تقدیس قبلاً در حضور شخصی خود انجام شود، حاضر در ظاهر شدن.

پس هر یک آمدند و خود را به او تقدیس کردند، مطابق فرمول تقدیس معاهده سنت لوئیس. چون زمان می‌گذشت، به دلیل بیش از حد افراد و اندازه فرمول تقدیس، مادر ما در یک لحظه گفت که همه باقی‌مانده‌ها می‌توانند همزمان انجام شوند.

سپس همه پشت من زانو زدند، و به‌طور مشترک خود را مستقیماً به مادر ما تقدیس کردند. هنگامی‌که همه خود را تقدیس کرده بودند، دل پاک مریم در سرت سینه‌ات قابل دیدن شد. پس از پایان تقدیس، یک دسته قلب‌های کوچک روی سر من گذشتند که همه آنها به سمت دل پاک مادر ما رفتند و او همه را جمع کرد. سپس مادر ما وضعیتی دعاوار گرفت، و هنگامی‌که در حال دعا بود، مانند دود از دل پاک خود بیرون آمد، همچون اینکه چیزی را می‌سوزاند یا مصرف می‌کند.

سپس مادر ما با لطف مادری‌اش خواستار برگ‌های تقدیس فرزندانش شد (که خودش درخواست کرده و امضا کرد تا آنها بتوانند عمل تقدیسی که انجام داده‌اند را به یاد آورند) برای آن‌ها برکت داد. دل پاک او دوباره در سینه‌ات ناپدید شد.

پس از آن، اجازه داد که کسانی که می‌خواهند به صورت فردی تعهد کنند، اما نه با فرمول سنت لویی بلکه نیز تحت شرایط ذکر شده برای برده‌های عشق.

رویداد این بود که وقتی مردم آن را انجام می‌دادند، دیدم مریم مقدس نارضایتی نشان داد. پرسیدم چه مشکلی هست و او پاسخ داد اگر در شرایط صریح برده‌های عشق نباشد، معتبر نخواهد بود.

پس این را به مردم گفتم که با هم، کمک کردند و فرمول دیگری تکرار می‌کردند که شرایطی را برآورده می‌کرد که مریم مقدس آن‌ها را تعیین کرده بود، او بسیار شاد شد.

در این روز مریم مقدس کاملاً سفید پوشیده شده بود، با یک فرشته در هر طرف. یکی لباس نقره‌ای و دیگری طلایی داشت. سپس گفت:)

(مریم مقدس) "- امروز سه‌گانه قدس به پناهگاه خود باز می‌شود تا عمل تعهد کسانی که با ایمان و عشق در اینجا حاضر هستند را بپذیرد.

برگ‌ها همه را طلب کنید. آن‌ها را در دست خود نگه دارید، و به نزدیک‌ترین نقطه‌ای که می‌توانید برسید من نزدیکیدهد تا بخواهم آنها را برکت بدم".

(یادداشت - مارکوس): (مردمان برگ‌هایشان را به من دادند و از جای خود بلند شدم و نزدیک‌ترین نقطه‌ای که می‌توانستم به مریم مقدس رسید. ما چنان نزدیکی یکدیگر بودیم که هیچ‌کس نمی�ید بین ما گذشت.

مریم مقدس نگاهی عاشقانه کرد، سپس دست‌هایش را بر برگ‌ها باز کرد. روی آن‌ها علامت صلیب زد. به من گفت تا آنها را دوباره به مردم بدهم. پس از آن افزود:)

(مریم مقدس) "- فرزندان عزیزم، علاوه بر وعده‌هایی که به پسرم سنت لویی ماری دادم، با این تعهد به شما وعده می‌دهم نعلبکی برای مرگ شاد و آرام و مقدس.

به شما وعده می‌دهم نعلبک حفاظت خاص من در هر لحظهٔ زندگی‌تان را داشته باشید.

من همچنین به شما وعده می‌دهم نجات و تبدیل نسب‌های شمایان در ساعت مرگ، خصوصاً آن‌هایی که برایشان بیشتر دعا کنید.

به همه‌تان برابر وعده می‌دهم که هر ساله در دوم اکتبر این تاریخ را یاد کنیم، نعلبک خاصی از پاک شدن گناهانشان اگر در این روز با حالت نعلبکی به اینجا بیایید".

(نکته - مارکوس): (هنگامی که شروع کردم به گفتن یک دعا تقدیس به مریم مقدس دیدیم قلبِ پاکش مرئی بود و سپس من، از سینه‌ام بیرون آمد و در حال حرکت به سمت قلبِ مریم مقدس بود.

او دستی برای استقبال نشان داد، و قلبم در کف‌دست او ماند، سپس به درون قلبم نگاه کرد، چشم‌هایش را بسته‌بود.

از قلبِ اش یک تابان بسیار قوی آمد، مانند اینکه باز شده بود، و بعد از آن قلبم را داخل قلبِ پاکش قرار داد، و دودی مثل بخور بیرون آمده‌بود.

فکر کردم که چون دل‌شکسته‌ام مرده‌ام، بنابراین به مریم مقدس پرسید:

"- آیا می‌میرم؟")

(مریم مقدس) "- نه! عیسی می‌خواهد که دوباره روی زمین بمانی تا من را بیشتر شناخته و دوست داشته باشید. هنوز کافی نشده‌است، مأموریتت ادامه دارد. و امروز به تو نیروها جدید و لطف‌های جدید برای پیش‌رفت دادن می‌دهم".

(نکته - مارکوس): (مریم مقدس دستش را در قلبِ اش گذاشت، و وقتی آن را بیرون آورد یک تیر , مانند یک تیغه‌, که به سینه‌م زد، احساس کردم خودم تار شده‌بودم، سینه‌م سوزانده‌شد، و احساسی بی‌نظیری از خوشی داشتم.

بعداً مریم مقدس خداحافظ گفت و آرام به آسمان رفت)

منابع:

➥ MensageiraDaPaz.org

➥ www.AvisosDoCeu.com.br

متن این وب‌سایت به طور خودکار ترجمه شده است. از هرگونه خطا پوزش می‌طلبیم و لطفاً به ترجمه انگلیسی مراجعه کنید