بچههایم، امروز دوباره آمدهام تا به شما سخن گویم. و حالا. از شما میخواهم که گوش دهید به کلمات من.
بچههایم، یک مادر هستم که در این بیابان وسیع «نالهدار» است. اوه بچههایم، گوش بدهید به فریاد رنجور من برای بازگشت به خدا!
بچههایم، در این زمانهایی که تاریکی و خودخواهی شیطان فراوان است، شما باشید «چراغهای روشن» از عشق در میان جهان بیخدایی کاملاً دور از خدا!
بچههایم، باشید «علامتهایی مؤثر» از حضور من اینجا و برکتِ خدا, که کار میکند، احاطه کرده و تکمیل میکند این 'کار' را که او مرا فرستاده تا آنرا انجام دهم!
از شما دعوت کردم و خواستار بازگشت به خدا شدم از قبل، اما هنوز هم مقاومت میکنید در برابر فریاد سوزان من.
بچههایم، بیایید به دلِ پاک من! و راهنمایی شوید توسط صدای شیرین مادر من. از خطر شما را آگاه کردهام که اگر نمی�نجیدهاید یا درخواستهایم را نپذیرید.
یک جنگ بزرگ و خونینی در حال آمادهسازی است تا به زودی رخ دهد، مگر اینکه دلهایتان تغییر کند و از گناهان خود پشیمان شوید. چقدر بارها خواستم شما را گرد آوردم و زیر بالِ مادر من نگهدارم. اما نکردید!
بچههایم، بیدار شوید در حالی که هنوز زمان است! بیدار شوید، بچههایم! بدون تأخیر تبدیل شوید و قربانی کنید، زیرا زودا زمانی برای تغییر انسانها به پایان میرسد، و خدا از هر یک شما حساب خواهد گرفت از همه گناهان که کردهاید. من بسیار گریهام، چون گوش ندارید به فریادهایم. (اینجا او قطع شده و گریه میکند.)
بچههایم، مرا یاری کنید! مرا یار کنید. زیرا دیگر نمیتوانستم بدانم چه باید کنم تا انسانها را نجات دهم.
بچههایم، من شما را دوست دارم! دوست دارم آنها! دوست دارم آنها! بنابراین نگران هستم که بسیاری از بچههای فقیرم (توقف) در این زمانها به جهنم میافتند.
سه عذاب بزرگ بر سر شما است و هیچکس نمی�نجیدهاید! من سخن گفتم، اما حتی گوش ندارید!
چگونه دل سختتری میتوانستید داشت و بیحساسی به فریادهایم؟ در حقیقت، صدای من وارد یک بیابان وسیع شده است، 'در این زمانها'. بدون کسی که پاسخ دهد.
بچههایم، من مادرتان هستم! همه شما به سوی من بیایند از طریق تبدیلات صادقانه، پشیمانی عمیق و حقیقی گناهانتان! قلب مادری من 'لحظهبهلحظه' در آزار میترسد، بدون اینکه بداند چه کاری دیگر بکند! مرا کمک کنید!
امروز این فریاد رنج و غم من را ترک میکنم (توقف) همه شما را به نام پدر، پسر و روحالقدس مبارک میدهم.